نوشته شده توسط: مهاجر
معنای عشق را از هر کسی پرسیدم در جواب چیزی می گفت که مرا راضی نمیکرد وعطش زیاد مرا برای درک معنای واقعی آن فرو نمی نشاند. عشق را واژه ای مقدس وآسمانی می دانستم که هیچ پیرایه ای از دنیای خاکی آن را آلوده نمیکرد.وهمیشه از اینکه جامه ی زیبا ومعصوم عشق را در هر کوچه وبازاری بر تن عریان هوسهای کریه وهرزه گیهای بد منظر می کردند بر خود میلرزیدم.عشق آن چیزی نبود که من در مزبله ی پر از نجاست روابط نامشروع افراد به دنبالش باشم.عشق چیزی ورای محبت وعلاقه ی شدید بود.من بدنبال آن معنا ومفهومی می گشتم که عالیتر از آن در هیچ کجای این عالم وجود نداشت.و هدف از خلقت این جهان وسعادت انسان درآن نمودار بود.تا اینکه عاقبت از داخل این صدف که در ساحل بی کران هستی به زیر دست وپا افتاده بود گوهری یافتم که درخشش نور آن می تواند تا اعماق دل هر انسانی نفوذ کرده و او را که بر لب این دریا گمشده است را به سرمنزل مقصود برساند.
عشق از سه حرف تشکیل شده ع و ش و ق که هر کدام از این حروف نماینده کلمه ی خاصی هستند:
ع یعنی علی یا عترت پیغمبر(صلی الله علیه وآله)
ش یعنی شیعه
ق یعنی قرآن
ع+َش+ق=عشق
علی+شیعه+قرآن=؟
انسانی را در نظربگیرید که قرآن را در دست راست گرفته وبا دست دیگر به دامن مولا علی وعترت چنگ زده است .این فرد برای رسیدن به سعادت چه چیزی کم دارد ؟هم کتاب هدایت را وهم مفسر این کتاب را که هادی به سوی حق است را در اختیار خواهد داشت واین معنا آیاچیزی غیر از حدیث ثقلین است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:تا مادامی که با این دو باشید هرگز گمراه نخواهید شد.
با توجه به چیزهایی که برشمردیم بدیهی است که این تنها شیعه است که با بهره گیری از معارف اصیل اسلامی عاقبت خوبی را برای خویش تضمین نموده وهمیشه بر صراط مستقیم ثابت قدم خواهد بود.